هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است . رهبر معظم انقلاب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

 


قلم زدن برای شهدا و فرزندان شهدا خیلی سخت و دشوار است انگار لیاقت خاصی میخواهد که خداوند به راحتی به هر کسی نمیدهد.در این روزهای پر مشغله انگار خیلی از ادمها فرزند شهدا را فراموش کردن و یا نگاهشان به فر زندان شهدا کم رنگ تر شده.


 

 

پارک بچه های شهدا

"همیشه با خودم فکر میکردم فرزندان شهدا خیلی با ما بچه هایی که پدرمون نه رزمنده بوده نه جانباز متفاوت اند احساس میکردم خدا یه نوری رو توی وجودشون روشن کرده که باعث میشه در برابر مشکلات و سختی ها دوام بیاورند. چند وقت که گذشت و من کمی بزرکتر شدم از بس بعضی  آدمها گفتن فرزندان شهدا رو سپاه هواشونو داره، بهشون حقوق میده، توی دانشگاه ها سهمیه دارند، بهشون راحت مجوز هر کاری رو میدن و کلی خوش بحالشونه نظرم نسبت به فرزند شهدا عوض شد تا این که دست تقدیر من با یه فرزند شهید آشنا شدم.

برعکس من اون به شدت آروم بودو جواب سوال های متعددی که من از پدرش می پرسیدم حرف خاصی برای گفتن نداشت."

یه روز ازش پرسیدم:

*فکر میکنید فرق بزرگ شما، که پدرت شهید شده با من چیه؟

 یه لبخندی زد و گفت همیشه ممکنه تو دلت بخواد یه کاری رو که کردی پدرت نبینه و نفهمه اما ما بچه شهیدا هیچ وقت نمیتونیم کاری کنیم که بابامون نبینه و نفهمه

با خودم فکر کردم راست میگه چقدر سخته آدم نتونه اشتباهاتشو از باباش پنهان کنه

*پرسیدم ، تا حالا شده خواب پدرتونو ببینید؟

  با حسرت گفت: نه هیچ وقت

* از پدرتون خاطره ی مشترکی دارید (چیزی از پدرتون یادتون هست)؟

 ایندفعه آه کشید و گفت: نه هیچ خاطره ای از پدرم یادم نیست خیلی کوچک بودم که پدرم آسمانی شد و من فقط یک عکس با پدرم دارم فقط یک عکس...

بعد ادامه داد خیلی از دوستان پدرم هم رزماشون و خانوادم برام خاطرات پدرم را تعریف کردند همه ی آنها رو براتون تعریف میکنم اما یه جای خاص.

 ازش پرسیدم کجا برام تعریف میکنید؟

 گفت : تو پارک بچه شهیدا

*تعجب کردم پرسیدم کجا؟پارک بچه شهیدا دیگه کجاست؟؟

 این بار خنده ای کرد و گفت بهشت زهرا گلزار شهدا

"سیزده بدر بود وقرا بود من به جای پارکی که هرساله میرفتم جهت استفاده از طبیعت به همراه دوستم به پارک بچه های شهدا برم وقتی به اونجا رسیدیم دوستم با لبخند بهم گفت به پارک شهدا خوش آمدید و بعد منو به سنگی که اسم پدرش را روی آن نوشته بود راهنمایی کرد و گفت این هم پدر من."

وی ادامه داد و گفت: ما که بچه بودیم با بقیه خانواده های شهدا تو خونه های سازمانی زندگی میکردم پنجشنبه ها برامون اتوبوس میگذاشتند  و مارو می آوردند بهشت زهرا سر خاک پدرامون ما از همون بچه گی با پدارامون حرف میزدیم و بازی میکردیم و.. روز پدر که میشد هممون می آمدیم بهشت زهرا و به پدرهامون روزشونو تبریک میگفتیم همین کار بنیان برنامه ی پدران آسمانی شد که بعد از آن هرساله روز تولد حضرت علی ما در بهشت زهرا مراسم پدران آسمانی رو برگزار میکردیم.

*به نظرت چطوری میتونی راه پدرتو ادامه بدی؟

الان دوره زمون جنگ و جبهه و تیر و خمپاره تموم شده من فکر میکنم با تخصصم و تلاش علمی و مدیریتی که میشه در بخشهای مختلف کرد میتوانم راه پدرم رو ادامه بدم البته در زیر سایه آقا امام زمان و ولایت

* غمگین ترین چیزی که از پدرتون براتون تعریف کردن چی بوده؟

 پدرم فرمانده بزرگی بوده همه میگفتند اعجوبه  ی بزرگی بوده پدرم قبل از شهادتون جانباز شده بودن و یک دستشون از دست داده بودن اصلا قبل ازدواج با مادرم جانباز شده بودند کشور عراق خیلی از پدرم و کارهاشون کلافه شده بودن پدرم یک روز به یکی از دوستاش و همرزماشون میگن که میدانم من به زودی شهید میشم و چیزی از من جز پوست و استخوان باقی نمی مونه و شما مجبور میشید به جای من یه کیسه از تکه های استخوانم تحویل خانوادم بدید. بعد از این حرف چند روزی نگذشت که همون چیزی که پدرم برای دوستشون تعریف کردن اتفاق افتاد و پدر به مقام بلند شهادت رسیدن و فقط از ایشان فقط چند تیکه استخوان و گوشت و... باقی موند اما اون چیزی که منو غمگین میکنه اصلا خاطره و حادثی از پدرم نیست اون خوابی که مادر بزرگم (مادر پدرم) دیده بودند و بعد حرفی که ایشان زده بودند.

مادر بزرگم خواب میبند که در یک مراسم بزرگ به خانواده شهدا اعلام میکنند که دیگر برای حفظ ایران و انقلاب احتیاجی به شهداتون نداریم و میتونید شهداتون رو پس بگیرید. مادر بزرگم در خواب و ساعت ها بعد از بیداریشون گریه کردند و گفتند:

(( من چی رو پس بگیرم؟؟ مگر از پسر من جز چند تکه استخوان چیزی باقی مونده که من پس بگیریم))

این نگرانی مادر بزرگم و بقیه خانواد های شهدا ازحفظ انقلاب و اسلام وایران و نگه  نداشتن حرمت خون شهداست که منو غمگین میکنه

* خاطره ی خوبی هم از پدرتون دارید که وقتی میشنوید و براتون تعریف میکنند خوشحال بشید؟

هرچیزی که از پدرم برای من تعریف میکنند من به شدت خوشحال میشم و به پدر افتخار میکنم

اما وقتی مادر بزرگم و عمو هام از کو دکی پدرم و شیطنت هاشون تعریف میکنند که ساعت ها در کوچه های تنگ و تاریک منتظر میمونده تا یکی از دوستانش رد بشه و اونو بترسونه به شدت منو به خنده میندازه

یا این که اصلا جانبازیشون مانع هیچ گونه فعالیت هاشون نشد نه ازدواجشون نه کمک به مادر و همسر و نه جنگیدن

 مادر بزرگم برایم تعریف کرده بود که در ایام فاطمیه و محرم در خانه یشان مراسم عزاداری و روضه برگزار میشد و پدرم یکی از فعال ترین افراد در سیاه پوش کردن کوچه و خانه بود با این که یه دست نداشتن به راحتی از درخت و تیرها بالا میرفتن و پرچم عزای حسینی را برپا میکردند.

* سخن آخر؟

 ما بچه شهیدا که حرمت نداریم اما تورو خدا حرمت خون شهدا را زیر سوال نبرید و با کارها ، رفتار ها، عقایدتون اشک مادران شهدا را در نیاورید   

 

عاطفه مژده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۲۸
اعظم جلیلی

 

دوران دفاع‌مقدس به عنوان برگ زرینی از تاریخ کشورمان همواره مایه مباهات بوده و خواهد بود و آیندگان نیز افتخار خواهند کرد که در گذشته کسانی از همین کشور در سخت‌ترین شرایط و در شرایطی که انقلاب اسلامی تازه به پیروزی رسیده بود،در مقابل دشمن متجاوز ایستادند و نه تنها اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک کشور در دست متجاوزان باقی بماند،بلکه آسایش و امنیت امروزی آنها نیز مدیون از جان گذشتگی ایثارگران و شهیدانی است که بی‌هیچ چشمداشتی،جان خود را در طبق اخلاص نهادند.

دفاع مقدس

یکی از عوامل اساسی و تاثیرگذاری که باعث شد ملت ایران از جنگ هشت ساله تحمیلی سرافراز بیرون بیاید،رهبری و مدیریت قاطعانه همراه با اطمینان قلبی حضرت امام خمینی(ره) بود که این مدیریت را در طول سال‌های جنگ و در مقاطع مختلف حتی زمانی که در جنگ گره‌هایی ایجاد می‌شد به وضوح مشاهده می‌کنیم که شکست حصر آبادان،حفظ جزایر مجنون و... از این موارد محسوب می‌شوند.

 

به اعتراف بیشتر فرماندهان و اداره‌کنندگان جنگ تحمیلی،بسیاری از رزمندگان اسلام هم که برای دفاع از کشور در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافته بودند حضرت امام خمینی (ره) را از نزدیک ندیده بودند اما نفس قدسی حضرت امام راحل آن چنان در روحیه آنها تاثیر گذاشته بود که این تاثیرگذاری در وصیتنامه‌هایشان و یا نامه‌هایی که به خانواده‌هایشان ارسال می‌کردند به وضوح قابل مشاهده است.

در زیر به نمونه‌هایی از ضرورت ولایت‌پذیری و تأثیر آن در وصایای شهیدان اشاره می‌کنیم .

شهید میرزا محمدبیکی در بخشی از وصیتنامه‌اش می‌نویسد: یکی از راه‌هایی که می‌شود انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عج)، متصل کرد، رهبری حضرت امام در راس انقلاب است و با رهبری ایشان می‌شود این حکومت را به صاحبش تحویل داد. برای مقرر شدن امر رهبری، وجود شریف امام لازم و ضروری است و از خدا می‌خواهم او را برای ما حفظ نماید و تا انقلاب مهدی(عج)، شاهد رهبری او باشیم.

حرف‌ها،گفته‌ها و کردار امام الهام گرفته از وحی است و همواره دعاگوی او باشیم و طول عمرش را از خدا بخواهیم.

به ولایت فقیه که استمرار حرکت انبیاء است چنگ بزنید چرا که در زمان غیبت امام زمان(عج)،تنها ولی‌فقیه است که می‌تواند رهبری جامعه اسلامی را عهده‌دار شود و زمام امور مسلمین را در دست گیرد و قدر علما را بدانید که ذخائر انقلاب هستند.

شهید یعقوب مهدی‌زاده‌اصل می‌نویسد: همیشه هوشیار و آماده باشید و مشت خود را بر دهان یاوه‌گویان و کسانی که می‌خواهند انقلاب را به انحراف بکشانند بکوبید و نگذارید خون شهیدان عزیزمان پایمال شود و دست بیعت با امام محکم کنید و نگذارید حسین زمان تنها باشد که اگر غفلت کنید به عذاب الهی دچار خواهید شد.

شهید محمودصحرائی اردکانی اظهار می‌دارد: من شما را به پیروی از امام خمینی و اطاعت بی‌چون و چرا از راهش که همان راه امام زمان(عج) است توصیه می‌کنم. من به شما توصیه دارم با هر کسی که از روی عناد با این انقلاب دشمن است به مقابله برخیزید.

شهید سیدمحمد ابراهیمی می‌گوید: همیشه به یاد خدا باشید و به دستورات شرعی و الهی عمل کنید و از امت شهیدپرور ایران و به خصوص همشهریان عزیز می‌خواهم دست از اسلام،امام و انقلاب برندارند و با حضور در صحنه،پوزه لاشخوران شرق و غرب را به زمین بمالند و مواظب باشند افراد منافق شما را فریب ندهند.

برادران عزیز،ملاک و خط مشی شما باید دستورات خدا،قرآن،چهارده معصوم(ع) و امام عزیزمان خمینی کبیر باشد و با حضور در صحنه‌های جنگ و انقلاب، روح شهدای اسلام را شاد کنید و دشمن را به هراس و وحشت بیاندازید.

امام خمینی

شهید جواد هرمزپور هم اینگونه مردم را به پشتیبانی از ولایت دعوت می‌کند:ما انقلاب نکردیم برای شکم.منظور این است که اگر کمبودی باشد از نظر اقتصادی تحمل کنید، دولت را تضعیف نکنید،تضعیف دولت، تضعیف امام است، تضعیف امام، تضعیف اسلام است. نگذارید که دشمنان داخلی و خارجی بین شما نفوذ کنند. روز به روز وحدت خودتان را حفظ کنید که ما پیروزیم.

دانشجوی شهید یوسفی هم می‌گوید: ای معبود من،ای آنکه دل‌ها در لقای تو می‌تپد، من با ایمان قلبی خود نسبت به دین اسلام و در پی اجابت امر رهبرم و با احساس مسوؤلیت برای دفاع از دین تو و دین برگزیده رسول تو به میدان جنگ آمدم. خدایا من با تو در شهادت دوستانم، در پرپر شدن لاله‌های جوان گلستان ایران عزیز، من به هنگام بلند شدن ناله‌های کودکان مادر از دست داده در بمباران‌های دشمن، با تو پیمان بستم و عهد نمودم که تا پایان راه بروم و حال بر پیمان خود وفا کرده‌ام. الهی من به وفاداری و خلوص عمل نمودم، تو نیز مرا بپذیر.

دانش‌آموز شهید جواد پاکپور هم نوشته است: هرگز امام را تنها نگذارید یعنی اگر امام را یاری نکنید به اسلام پشت کرده‌اید و این خیانتی است به اسلام. و امیدوارم که همه مسلمین جهان با هم وحدت کلمه داشته باشند تا اسلام مستحکم و پایدار باشد.

شهید باب‌اله رفعتی هم در بخشی از وصیتنامه‌اش گفته است:برای امام عزیزمان در سر نمازهایتان دعا کنید و از خدا طول عمر آن رهبر بزرگ را بطلبید .‌آرزو داشتم به حضور امام برسم و او بر روی من لبخند بزند،زیرا تنها چیزی که قلب مرا تسکین می‌دهد، لبخند رهبر می‌باشد،ولی چون سعادت آن را نداشتم از پدر و مادرم می‌خواهم که عکسی زیبا از امام را که در حال لبخند زدن است به روی قبرم بزنند شاید قلبم با دیدن آن گرم گردد.

 همیشه هوشیار و آماده باشید و مشت خود را بر دهان یاوه‌گویان و کسانی که می‌خواهند انقلاب را به انحراف بکشانند بکوبید و نگذارید خون شهیدان عزیزمان پایمال شود و دست بیعت با امام محکم کنید .

دانش‌آموز شهید وحید فریدی نیز گفته است: پیرو ولایت فقیه باشید تا خدای ناخواسته به انحراف کشیده نشوید.

شهید سیدحسن فدایی نوشته است:این بنده حقیر با چشم باز و دلی روشن و محکم به ندای رهبرم لبیک گفته و پا به کربلای مقدس خونین ایران گذاشتم و با جان و دل، راه شهیدان را با رهبری امام امت ادامه خواهم داد و دشمنان اسلام هر کجا و هر که هستند این را بدانند که ما عاشق شهادت هستیم و ما را از مرگ نترسانند.

دانشجوی شهید علی رضا کریمی هم نوشته است:به ولایت فقیه که استمرار حرکت انبیاء است چنگ بزنید چرا که در زمان غیبت امام زمان(عج)،تنها ولی‌فقیه است که می‌تواند رهبری جامعه اسلامی را عهده‌دار شود و زمام امور مسلمین را در دست گیرد و قدر علما را بدانید که ذخائر انقلاب هستند.

شهید علیرضا نجاری می‌گوید: لبیک ای زاده زهرا(س)،لبیک ای رهبر عزیز لبیک،امید است{مردم} مسیر مرا و دیگر شهدای اسلام را که برادران عزیزمان هستند،طی نمایند و پشتیبان انقلاب اسلامی و رهبر عزیزمان باشند.

شهید جلال امیدی هم در بخشی از وصیتنامه‌اش نوشته است:من از تمام اقوام و دوستان و آشنایان می‌خواهم که امام را تنها نگذارید و سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید که تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نکرده و نخواهم کرد. با خداوند پیمان می‌بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم.

ای دوستان و آشنایان که این درد دل مرا می‌شنوید،شما را به خدا قسم می‌دهم که بروید جبهه‌ها را پر کنید. الان جنگ به مرتبه‌ای رسیده که احتیاج به نیرو دارد،بروید تا به فرمان امام لبیک گفته باشیم.

همیشه دعاگوی امام باشید که همین دعاهاست که تا به حال جنگ را پیش برده.

 


 

منبع :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۳۷
اعظم جلیلی