مقدمه:
در این نوشتار تنها به واقعیتهای موجود در مدیریت جهادی بسنده نمیشود، بلکه آنچه باید در مدیریت جهادی -که تعبیر دیگری از مدیریت اسلامی است- لحاظ شود، منظور نظر قرار میگیرد.
ممکن است در تحلیل پدیدار شناسانه و واقع گرایانه مدیریت موجود به کاستی هایی هم بربخوریم، که البته برمیخوریم زیرا مبرّا دانستن مدیریت موجود از کاستی ها، نوعی قناعت کردن به وضعیت موجود است و مانع پیشرفت خواهد بود. اما نگاه انتقادی به آنچه درحال جریان است با انضمام بابسته ها و وضعیت آرمانی و مطلوب می تواند افق بهتر و موفق تری را پیش روی مدیران بگشاید از اینرو آنچه در این مقاله بررسی میشود، درحقیقت بیان رویکردهای ارزشی و اسلامی درباب مدیریت است که از آن به «مدیریت جهادی» تعبیر میشود و اساساً مباحث این نوشتار ناظر به وضع موجود نیست.
مفهوم شناسی فرهنگ
منظور از فرهنگ در این بحث مجموعه ای از مایه های فکری و ارزشی است که در رفتار اختیاری و اجتماعی انسان اثر می گذارد. این مجموعه دارای عناصر متعددی است از جمله:
الف: شناخت ها و باورها
ب: ارزش ها و گرایش ها
ج: رفتارها و کردارها
محوراصلی فرهنگ را باورها و عقاید مربوط به خدا، انسان ارتباط انسان با خدا و جهان و طبیعت، یعنی اصول دین: توحید، نبوت و معاد، می سازد؛ که نام جدید آن را «فلسفه» یا بینش های انسانی مربوط به هستی شناسی، می نامند. عنصر دوم، ارزش ها و خوب و بدها است. اسلام دارای یک نظام ارزشی است که خوب و بدهای ثابت و ابدی را به ما ارائه می دهد. ثبات نظام ارزشی بدان معنا نیست که احکام در هیچ زمان و مکانی تغییر نمی کند. احکام، اموری جزئی و متغیرند و منظور از ارزش های ثابت، اصول ارزشی ومبانی است.
عنصر سوم، شیوه های رفتاری خاص برخاسته از آن بینش ها و ارزش ها است.
این سه، عناصر اصلی فرهنگ اسلام اند؛ یعنی آنچه را بدان معتقد می شویم، خوب و بد و شیوه رفتار ما را مشخص می کند و این همان اصول دین، اخلاق و احکام اسلامی است. [1]